وبلاگ رسمی دکتور محمد طاهر قاسمی

وبلاگ رسمی دکتور محمد طاهر قاسمی

باز تابی از آثار علمی و تحقیقی اندیشمند جوان افغان به زبان های عربی و فارسی
وبلاگ رسمی دکتور محمد طاهر قاسمی

وبلاگ رسمی دکتور محمد طاهر قاسمی

باز تابی از آثار علمی و تحقیقی اندیشمند جوان افغان به زبان های عربی و فارسی

ایمان بوجود آورنده امید ها

(ایمان بوجود آورنده امید ها)

نویسنده:(دکتوریوسف قرضاوی)

مترجم:(سیدجاوید حسینی)


(بسم الله الرحمن الرحیم)


ایمان وامید لازم وملزوم یکدیگر اند،انسان مؤمن نسبت به هر شخص دیگری به آینده امید وارتربوده ونگرشش نسبت به مابقی استوارتراست،حاضرنیست که همه چیزرا به دیده شک نگریسته وشوم وبدفالی رامعیار کارش قرار دهد،زیرا ایمان،خودش به شخص مؤمن می فهماند که توتنهانیستی بلکه ذاتی که هیچ چیزازاو پوشیده نیست وهیچ چیزی اوراعاجز کرده نمی تواندهمراه تواست،ذاتی که قدرتش لایتناهی وکرمش غیرمحدود است،ذاتی که قادر وبخشاینده است،ذاتی که شخص درمانده وقتی اورا بخواند به یارییش رسیده واورا کمک می کند،ذاتی که بخشش فراوان است،ذاتی که توبه را ازبنده گانش پذیرفته،ذاتی که نسبت به بنده گانش ازپدرومادرشان هم مهربانتربوده واز خودشان هم به خودشان کرمش بیشتر بوده وخیرخواه تراست، خدائی که دست بلا کیفش را درشب گسترانیده تا گنهکاران روز را ببخشد ودست مغفرتش را درروز هموارمی کند تا گنهکاران شب رامورد آمرزش قراردهد، خدائی که به توبه بنده اش ازجستجو کننده ای که مالش رامی یابد وازگمشده ای که به منزل مقصود می رسد واز تشنه ای که آب رامی یابدخوشحال ترومسرورترمی گردد،خدائی که به پاداش انجام یک عمل خیر، ثواب راده چند بلکه هفت صد چند ویابیشترازآن می گرداند وبرعکس درمقابل یک عمل گناه وزشت فقط یک گناه ثبت کرده ویا آن راهم به رحمتش عفومی نماید،خدایی که بنده عاصی وگنهگارش را ازنزدیک طلبیده وبنده توبه گارش راهرچند که ازاو دورشده باشد پذیرفته وآن رامورد رحمتش قرارمی دهد ومی فرماید:(من همانم که بنده ام درباره ام می پندارد همراه اش هستم وقتی اومن رایاد کند،اگر من را درخفاء یاد نماید اورا درنزدخودم یادمی کنم واگرمن را آشکارا دربین جمعی یادنماید اورادرجمعی بهترازآن جمع یادخواهم کرد واگربه من به اندازه یک وجب نزدیک شود من به اندازه یک ذراع به اونزدیک می شوم واگربه اندازه یک ذراع نزدیک شود من به اندازه یک باع (فاصله دودست باز) به اونزدیک می شوم واگراو به سوی من قدم زنان آید من به سویش دوان دوان خواهم آمد. بخاری) خدایی که گرداننده روزگاراست بعد ازضعف وناتوانی قوت می بخشد،به دنبال وحشت وخوف،امنیت وآرامش عطا می کند، هیچ تنگنا ومشقتی نیست مگر این که ازآن راه نجاتی درست کرده وانسان را به ساحل نجات می رساند. مؤمنی که به خدای به این عظمت ومهربانی توکل می نماید یقیناً اودرامیدها وآرزوهای عمیق زندگی خودرا سپری کرده ودائماٌ متفائل است هیچ گاه مأیوس نبوده وهمیشه به آینده به چشم امید نگاه می کند.مؤمن به پیروزی اش در جنگ مطمئن است زیرا اوباخدااست وخدا هم بااوست،خداوند می فرماید:(مؤمنان تنها یاری خواهند شد ولشکرما غالب خواهد گشت.صافات 172-173) مؤمن وقتی مریضی عایدحالش می گردد امید اوقطع نگردیده وبه بازگشت سلامتی وعافیتش ایمان دارد زیراخداوند می فرماید:((ابراهیم(ع)گفت) پروردگارجهانیانی که من را آفریده است مرا رهنمایی می کند،اوکسی است که مرا می خوراند ومی نوشاند،وهنگامی که بیمار شوم اواست که مراشفامی دهد.الشعراء 78-80)مؤمن وقتی مرتکب گناهی می گردد ازرحمت خداوند وازبخشش گناهانش مأیوس نمی شود،هرچند که گناهانش عظیم وبزرگ باشند رحمت خداوند ازمعاصی او بزرگ ترووسیع تراست.خداوند می فرماید:(بگو ای بندگان من که بر نفس خودستم وتجاوزنموده اید ازرحمت خدا ناامید مشوید که خدا تمامی گناهان را می آمرزد،همانا او آمرزنده ومهربان است. الزمر53) وقتی به سختی ومشکلات ابتلاء می گردد مداوم به این یقین است که ازپس آن آسانی خواهد آمد،وهیچ گاه سختی های دنیا نمی تواند درمقابل آسانی ها وسهولت های دنیا وآخرت ایستاده گی نموده وهردورا ازصحنه براند،عبدالله ابن مسعود می فرماید:(اگرسختی ها ومشکلات به سوراخی هم داخل شوند آسانی ها به دنبال آن خواهند آمد)اگرمؤمن به مصیبتی دردنیا نیزمواجه گردد امید اوقطع نمی گردد بلکه ازخداوند می خواهد تا درمقابل این مصیبت برایش اجرنصیب کرده وبرایش بهترازآن عطا نماید،خداوند می فرماید:(کسانیکه به آنها مصیبتی می رسد می گویند ما ازخدا هستیم وبه سوی خدامی رویم،آنها هستند که الطاف ورحمت خداوند شامل حالشان شده آنهاهستند هدایت یافتگان. بقره157)

مخالفت ودشمنی مؤمن باکسی نه بخاطر اغراض دنیوی ومادی پوچ است بلکه بخاطر اهداف حقه ایست که اوآن را ملاک ومعیارخویش قرارداده وبه همین دلیل است که وقتی مانع برطرف می شود اواز همه به صلح وصفا نزدیک تر وازهمه درزدودن کینه ها حریص ترمی گردد زیرا ایمانش بر این است که خداوند مالک قلب هااست واوست که دل هارا به هرطرفی که بخواهد منقلب می گرداند،خداوند می فرماید:(امید است که خداوند میان شما ومیان کسانی ازآنان که(ایشان را دشمن داشتید دوستی برقرار کند وخداوند تواناست وخداوند آمرزنده ومهربان است. ممتحنه 7)  هرگاه فرد مؤمن مشاهده کند که باطل رُشد داده می شود ودرراه پیشبرد آن تلاشهای زیادی صورت می گیرد سُسُت واندوهگین نشده واعتقادش براین است که باطل در راه زوال بوده وحق درحال پیروزی وکامیابی است وبراین امر ایمان کامل وجازم دارد زیراخداوند می فرماید(نه این طورنیست،بلکه حق را برباطل می کوبیم تادرهم بشکند ویکباره نابودشود.الانبیاء18)خداوند می فرماید:(حق وباطل را مثال می زند)اما کفها به کنارمی روند واما آنچه برای مردم سودمنداست درزمین می ماند.الرعد17)فردمؤمن وقتی دوران جوانی اش را بگذراند وپیر،جامانده وفرتوت شود هیچ گاه به خاطر دلبستگی وحُب دنیا ازخداوند طالب آن نیست که دوباره جوان شده وحیات دوباره به او بخشیده شود این امراصلا دراندیشه مؤمن مطابقت ندارد زیرا اوبه یقین می داند که بعد ازمرگ صاحب زنده گی وحیاتی به مراتب بهتراززندگی دنیاخواهد شد،خداوند می فرماید:(باغهای ماندگاری که خداوند مهربان آن را به بندگان خود وعده داده است وایشان نادیده به آن ایمان دارند،وعده خداوند حتماٌ تحقق می پذیرد،آنان در آنجا گفتارپوچ وبیهوده ای نمی شنوند،وجزسلام درآنجا سخنی نیست،هر صبح وشام روزی آنها دربهشت درانتظارشان است.مریم 61-62) درحقیقت مادی گرایان به همین اسباب ووسایل ظاهری دلبسته اند وازکُنه این جهان چیزی رادرک نمی کنند تمام امید شان ماده است وبرای حفاظت آن ازگزند آفات تلاش بخرج می دهند زیرا اگر ازدستش دادند به این معنی که هستی ونیستی خویش رابه بادفناداده ودیگرامیدی برای زندگی برای شان باقی نخواهد ماند،اما درمقابل مؤمنان به سِروجود اشیاء می پردازند به خالق هستی پناه برده وازاو کمک می خواهند،چرامسلمان وقتی به بحران مواجه   می شود،حلقه زندگی براوتنگ می گردد گره های زندگی گلون اورا می فشارد به خدایی پناه نبرد که دانای غیب بوده ونهان آشکاراورامی داند تااین که شدتها برای اوبه لذت تبدیل شود،ودرهنگام گرفتارشدن به مریضی وافتادن دربسترناامیدی یاورش رابه کمک ویاری خواسته تااین که امراضی راکه اطباءازعلاج آن عاجزمانده اند راعلاج نماید،بلی!همه دردکشیدگان عالم به اورجوع کرده وازاوطلب صبر،رضا وعوض می نمایند،شخص مظلوم به امید این که روزی برظالم غالب شود ازخداوند کمک می طلبد زیرا می داند بین دعای او وبین خدایش حایل وحجابی نیست،شخص عقیم وکسیکه صاحب اولادنیست هم به خدا رجوع کرده وازاوطلب اولادصالح می نماید.به همین منوال تمام مؤمنان امید به تحقق آروزهای شان ازبارگاه خداوندمتعال دارند وازقدرت کامله خداوند هم بعید نیست تااین که برمؤمنان منت گذاشته ومقاصدشان را برآورده نماید.پدرانبیاء ابراهیم(ع)چقدرتوکلش به خداوند قوی وراسخ بود درحالیکه دیگرپیروفرتوت شده بود ودیگرامیدی به اولاد دارشدن نداشت ازخداوندطلب فرزند کرد وگفت:(پروردگارابرای من فرزندی صالح عطاکن.الصافات-100)خداوند نیزدعایش رامورداجابت خودقرارداده وفرشتگانش را به چهره انسان به خانه اش فرستاد تاکه به اومژده فرزند بدهند،فرشتگان آمدند وگفتند:(ماتورابه فرزند دانایی بشارت می دهیم،گفت:آیابه من چنین بشارتی می دهید درحالیکه من به سن پیری رسیده ام (راستی) به چه چیزمرابشارت می دهید،گفتند:ما تورابه حق بشارت دادیم(اکنون که چنین است)ازمأیوسان مباش،گفت:چه کسی ازرحمت پروردگارش مأیوس می شود جز گمراهان.الحجر56)وابراهیم(ع) وقتی به این نتیجه رسید که اراده خداوند براین رفته که اوصاحب اولاد شود چنین گفت:(ستایش خدایی راکه درپیری اسماعیل واسحاق را به من بخشیدحقا که پروردگارمن شنونده دعاست.ابراهیم39) یعقوب(ع) راببینید که چقدرایمانش به خداوند محکم واستوار بود بعداز این که دوفرزندعزیزوجگرگوشه اش را ازدست داد ومدت زمان طویلی بین او وفرزندانش جدایی افتاده بود امابازهم مأیوس نشد واین واقعه اورابه تزلزل نیانداخت وبه یقین کامل براین که دومرتبه چشمانش به دیدار فرزندانش روشن خواهد گردید می گفت:(پس صبری نیکو(لازم است)امیداست که خداوند همه برداران راباهم نزد من آورد چرا که اوقطعاًآگاه وحکیم است.یوسف 83) بعدازاین که پسران یعقوب(ع)غم وتأثرعمیق پدرشان رامتوجه گردیدند گفتند:(به خداقسم تو پیوسته یوسف رایاد می کنی تا آنکه بیمارولاغرشوی وازبین بروی،(یعقوب)گفت:من ناله وحُزن خودرافقط به خداشکایت می برم وازخداوندچیزی رامی دانم که شمانمیدانید.یوسف85-86)بعدازآن یعقوب(ع) باامید فراوان وبااعتمادراسخ به خداوند روبه فرزندانش کردوگفت:(ای پسرانم(باردیگربه مصر)بروید وازیوسف وبرادرش جستجوکنید وازرحمت خداوندمأیوس نشوید،حق این است که جز گروه کافران ازرحمت خداوندی مأیوس نمی شوند.یوسف 87)زکریا(ع) نیزازخداوند درخواست نمودتاکه به اوفرزندی عطاکندخداوند می فرماید:((این)یادی است ازمرحمت پروردگارت نسبت به بنده خودزکریا،درآن هنگام که پروردگارش راپنهانی نداکردگفت: پروردگارا!استخوانهای من(که محکم ترین اعضای تن من است)راسُستی گرفته است،وشعله های پیری(تمام موهای) سرمرافراگرفته است،پروردگارا!من هرگزدردعاهایی که کرده ام(ازدرگاه کرم تو)محروم وناامیدبازنگشته ام،(پروردگارا!)من ازبستگانم بعد ازخود بیمناکم وهمسرم هم ازاول نازابوده است،پس ازفضل خود جانشینی به من ببخش(جانشینی که)ازمن وازآل یعقوب ارث ببرد،واوراپروردگارا(درگفتاروکردار)موردرضایت گردان،(گفته شد)ای زکریا! ماتورابه پسری مژده می دهیم که نام اویحیی است وپیش ازاین کسی را همنام اونکرده ایم. مریم7) وایوب(ع)وقتی گرفتارمریضی گردید دست به دعابالا نمود،خداوند می فرماید:(وایوب را(به یاد آور)پروردگارش راخواند(وعرضه داشت)ضررومشکلات به من روی آورده وتوارحم الراحمینی،مادعای اورامستجاب کردیم وناراحتیهائی راکه داشت برطرف ساختیم،وخاندانش رابه او بازگرداندیم،وهمانندش رابرآنها افزودیم،تا رحمتی از سوی ماباشد وپندی برای عبادت کنندگان.الانبیاء83-84) وموسی(ع)وقتی ازدست فرعون همراه قومش فرارنمود فرعون وفرعونیان اورا رها نکرده وبه دنبالش آمدند تااین که آنان رابرلب دریادیده وخواستند برآنهایورش برده وهمه را ازدم تیغ بگذرانند،موسی(ع) با قومش دیگرراهی نداشتند جزاین که خداوندرابه فریاد بخوانند وازاوکمک بطلبند زیرا نه می توانستند ازدریابگذرند ونه هم به دنبالشان برگردند،خداوند می فرماید:(هنگامی که هردوگروه یکدیگررا دیدند،یاران موسی گفتند:ماگرفتارمی گردیم،(موسی)گفت:چنین نیست،پروردگارمن بامن است(قطعاًبه دست دشمنم نمی سپارد وبه راه نجات)رهنمودم خواهدکرد،به موسی وحی کردیم که عصای خودرابه دریا بزن(وقتی به دریا زد) دریاازهم شکافت،وهربخشی همچون کوه بزرگی گردید،ودرآنجا دیگران رانزدیک گردانیدیم موسی وجملگی همراهان اورانجات دادیم،سپس دیگران راغرق کردیم.الشعراء63-67) ویونس(ع) وقتی درشکم ماهی بود خداوندرا ندا کرد وگفت:(درتاریکیهانداکرد پروردگاراهیچ معبودی جزتونیست،تومنزهی همانامن ازستمکاران بودم،پس اجابت نمودیم واورا ازغم نجات دادیم،واین چنین مؤمنان رانیز نجات می دهیم.الانبیاء87-88) ومحمد مصطفی(صلی الله علیه وسلم)هنگام هجرت به سوی مدینه منوره همراه باابوبکرصدیق(رض) به دلایل امنیتی به غارثورپنابردند تااین که ازشرکفاردرامان مانده وخودراسالم به مدینه منوره برسانند،دشمنان شان تا دروازه غار خودرارساندند اما پیامبرراپیداکرده نتوانسته وناامیدبرگشتند تاجای که یکی ازآنها می گفت:محمد وشخص همراه اش ازهمین مکان یا به آسمان رفتند ویابه زمین داخل شده اند،ابوبکر صدیق به پیامبر(صلی الله علیه وسلم)می گفت:اگریکی ازآنهابه پائین پاهایش نظربیاندازد ماراخواهد دید،پیامبر(صلی الله علیه وسلم)فرمودند:(چیست گمان تو به آن دونفری که سومی شان خداست)خداوندهم دراین مورد می فرماید:(اگرپیغمبررا یاری نکنید،خدااورایاری کرد،بدان گاه که کافران اورا(ازمکه)بیرون کردند درحالی که(دونفربیشترنبودندو)اودومین نفربود،هنگامی که آن دودرغار(جایگزین) شدند،دراین هنگام پیغمبرخطاب به رفیقش گفت:غم مخورکه خدا بامااست،خداوند آرامش را بهره اوساخت وپیغمبررا باسپاهیانی یاری داد که شماآنان رانمی دید،وسرانجام سخن کافران را فروکشید وسخن الهی پیوسته بالابوده است وخداباعزت وحکیم است.توبه 40)

واینان همه وقائعی است که درآنهاهیچ گونه شکی وجود ندارد،دیدیم که چگونه انسان باید به خداایمان داشته وتوکلش به اومتین وراسخ باشد تا بااین عقیده واندیشه بتواند ازتمام سنگلاخ های بزرگ وقوی عبورنموده وخودرا به ساحل آرامش دنیا وآخرت برساند، البته این قضیه فقط مخصوص مؤمنان است زیرا آنان می دانند که هیچ موازنه طبییعی درکائنات وجودندارد مگر این که اختیارآن فقط متعلق به خداونداست، به خلاف مادیگرایانی که نه ایمانی دارند نه توکلی ونه هم امیدی، همه سخن راخلاصه کرده اند به اسباب محدودی که تاهنوز نتوانسته سبب آرامش خاطرشان شده وراه ورسم زندگی مملوازخیروآرامش را برای شان به ارمغان آورد.

نویسنده:(دکتوریوسف قرضاوی)

مترجم:(سیدجاوید حسینی)